• دوشنبه 3 دی 03

 اسماعیل تقوایی

ساقی -( شادمان زعلقمه بیرون بشد آن ساقی مست )

1351

شادمان زعلقمه بیرون بشد آن ساقی مست
تشنه لب بود ولی مشک پر آبی در دست
قصدش این بود که آبی برساند به حرم
یورش لشگر غدار بر او راه ببست
سعیش این بود حفاظت بکند از مشکش
بهراینکار زعباس بیفتاد دو دست
مشک دندان بگرفت او،ولی تیر عدو
آمد وزوزه کشان بر دل مشکش بنشست
وای از ضرب عمودی که به فرقش بزدند
خورد با سر به زمین، بند زبندش بگسست
روی زانو بنشست وبه حرم کرد نگاه
ناگهان تیر عدو دیده او را بر بست
گفت دریاب برادر تو علمدارت را
زمی عشق تو ساقی تو باشد سرمست
چون برادر به برش آمدودیدش بی جان
گفت عباس ز هجران تو پشتم بشکست

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:25
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران