هردلي كه دچار ليلا بود
خوشي روزگار ليلا بود
از كرامات عاشقي است اگر
نام مجنون كنار ليلا بود
ميل صحرا نشيني مجنون
بيشتر اعتبار ليلا بود
آنچه دلهاي بي شمار ي داشت
محمل در غبار ليلا بود
بي نياز است از عبادت ما
كعبه اي در حصار ليلا بود
امشب اي عشق در طواف توام
سيزده شب در اعتكاف توام
بال با من، پريدنش با تو
سمت بالا كشيدن با تو
شوق تنزيل آيه ها با من
جبرييل آفريدنش با تو
گندم كال مزرعه با من
فصل گرم رسيدنش باتو
نخل با من رطب با من
دست مشتاق چيدنش با تو
سجده بر خاك پاي تو با من
دست بر سر كشيدنش با تو
قل هو الله يا احد يا هو
وحده لا اله الا هو
كعبه آن قدر بي تو زيبا نيست
بي حضورت مطاف دنيا نيست
بي سبب رد نكرد مريم را
اين طرفها كه جاي عيسي نيست
كعبه مختص حال امروز است
مثل ديروز ومثل فردا نيست
سوره ات را خودت نزول بده
ورنه جبريل مرد اينها نيست
تو كه از اين طرف نمي آيي
پس چه بهتر درحرم وا نيست
اي مسيحاي سبز بنت اسد
آيه لم يلد ولم يولد
اي كه صبح ازل شروعت بود
كهكشان حيطه ي طلوعت بود
بهترين لحظه ها براي خدا
لحظه ي سجده خشوعت بود
آنچه ديشب مرا سليمان كرد
خواب انگشتر ركوعت بود
چاه وقفي ونخل هاي بلند
حاصل چله هاي جوعت بود
اي سر آغاز مرد بي پايان
اي كه صبح ازل شروعت بود
كس نديده است ارتفاع تورا
آفتاب تورا شعاع تورا
به نگاهت كمي نقاب بده
فرصتي هم به آفتاب بده
از خودت از بيان شرح خودت
دست پيغمبران كتاب بده
تا رطب هاي من شود باده
نخلهاي مرا شراب بده
تا بلنداترين صدات كنم
به لبم حق انتخاب بده
يا علي يا علي بهارم باش
فصل جان دادنم كنارم باش
اين همه مستجير مال شماست
التماس فقير مال شماست
مرد ديروز حضرت امروز
از احد تا غدير مال شماست
تا خدا بوده تا خدايي هست
لقب يا امير مال شماست
از تمامي فرش هاي زمين
تكه اي از حصير مال شماست
از سر سفره ي مدينه فقط
نمك و نان وشير مال شماست
زندگي تو مثل مردم نيست
نان تو از تبار گندم نيست
بي نظير عرب بدون مثل
آفتاب عجم بدون بدل
يا هو الظاهر و هوالباطن
يا هوالآخر وهو الاول
تو رسيدي و وحشت افتاده است
بر سر شانه هاي لات و هبل
اسدالله غزوه ي احزاب
يل ميدان لحظه هاي جمل
مرد دلدل سوار روز احد
آينه دار خشم عزوجل
الامان از سوار آمدنت
وقت با ذوالفقار آمدنت
نام تو بوي سيب مي آرد
روي دلها بهار مي كارد
تو همان پير مرد نخلستان
پير مردي كه نان جو دارد
اي كه دلتنگ صبح زهرايي
گريه ي چشم هاي تو دارد
اول كوچه ي بني هاشم
روي تابوت شهر مي بارد
غسل نيلي فاطمه هر شب
خاطرات تو را مي آزارد
هيچ كس مثل تو حبيب نداشت
سر سفره نسيم نداشت
سروده علي اكبر لطيفيان
منبع:سایت مادر بهشت
- یکشنبه
- 31
- اردیبهشت
- 1391
- ساعت
- 7:16
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه