میروی پشت سرت این دل من جا مانده
قدری آهسته که فرمایش زهرا مانده
بسکه سرگرم تماشای تو بودم دیدی؟
همه ی دشت به من گرم تماشا مانده
بعد عباس به کار تو گره افتاده است
حق بده پس گره روسری ام وا مانده
خوب شد نیست اباالفضل ببیند اینجا
خواهرش در وسط معرکه تنها مانده
بوسه بر زیر گلویت عوض مادر بود
نوبت بوسه ی من بر روی رگها مانده
شاعر : محمد حسن بیاتلو
- شنبه
- 17
- مهر
- 1395
- ساعت
- 15:8
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد حسن بیات لو
ارسال دیدگاه