قرار نبود علی من و مضطر کربلا کنی
هر چی صدات کنم فقط، خیره به من نیگا کنی
قسمت نشد گل پسرم، مادر من و صدا کنی
---------------------------------------------------
با اون سه شعبشون تو رو ، از شیر گرفتن
گلوی نازت و نشون، با تیر گرفتن
رفتی نبینی که من و، اسیر گرفتن
-------------------------------------------
وقتی که دنیا اومدی، چه خوابایی برات دیدم
تا که یه وقت چشم نخوری، به روت نقابی کشیدم
ولی بمیرم پسرم، راه رفتنت رو ندیدم
---------------------------------------------------
دلم می خواست یه روزی تو، بشی علمدار
بجنگی تو جنگا مثل، حیدر کرار
همه صدات کنن علی، اصغرِ سردار
-----------------------------------------
رفتی و هستیم و علی، به دستای خزون می دم
با خاطارات خنده هات، گهوارت و تکون می دم
لباس یک سالگیت و من به همه نشون می دم
---------------------------------------------------
نشد برات جشنِ تولدی بگیرم
بعد از تو من دیگه زیر سایه نمی رم
رو دستِ بابا جون دادی، برات بمیرم
-----------------------------------------
خدا نیاره لحظه ای، که قبرت و پیدا کنن
حرومیا با هم دیگه، سرِ سرت دعوا کنن
دق می کنم، وای سرت و به روی نیزه ها کنن
---------------------------------------------------
قسمت اینه سنگ بخوری همراه بابا
کاش که سرت نباشه پیش چشم سقا
آخه هنوز شرمندته از لب دریا
شاعر : رضا تاجیک
- شنبه
- 17
- مهر
- 1395
- ساعت
- 15:22
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه