نداره هیچ اثر، چرا دیگه دعا
داره بچم تو تب، میسوزه ای خدا
نمونده واسه ی شیش ماهم توون میگردونه دور لبهاش هی زبون
شده بی حال و نیمه جون
لالایی/ می بینی مادرت شیری نداره
لالایی/ بخواب عزیز من بارون میباره 2
زده خشکی لبات، زده خشکی لبام
میلرزه دست و پات، میلرزه دست و پام
بمیرم واست پریده رنگ روت میدونم که خشکه عزیزم گلوت
الهی برگرده عموت
لالایی/ برای مادرت نمونده چاره
لالایی/ بخواب عزیز من بارون میباره 2
دلم شور میزنه، شده لبریز غم
نیاد اون روزی که، نباشی تو پیشم
الهی که نبینم رو نی سرت نبینم که گلم کردن پرپرت
بمیره واست مادرت
لالایی/ دلم برای تو چه بی قراره
لالایی/ بخواب عزیز من بارون میباره
شاعر : رضا رسولی
- شنبه
- 17
- مهر
- 1395
- ساعت
- 15:57
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
رضا رسولی
ارسال دیدگاه