سر خونین تو ای جان جهان
شد به دروازه ی شام اویزان
کوچه ها غرق چراغانی شد
روز ما چون شب ظلمانی شد
دست طفلان همه بر دامن من
دست من بسته به بند دشمن
چشم ها خیره همه سوی حرم
وای وای از نظر نا محرم
هیچ کس چون حرمت خوار نشد
یا چو من هیچ گرفتار نشد
وای من خارجی ات می خوانند
سب بابا به زبان می رانند
ما گریبان همگی چاک زنیم
از غمت ناله به افلاک زنیم
شاعر : حمید کریمی
- یکشنبه
- 18
- مهر
- 1395
- ساعت
- 5:41
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حمید کریمی
ارسال دیدگاه