یاسین شدی مقطعه ی کربلای من
گم شد ز دست و پا زدنت دست و پای من
انگشت من کمک به کلیمی تو نکرد
خس خس نکن فدای صدایت صدای من
یک کوچه باز شد که تو زهرا شوی علی
خیلی مدینه ای شده حال و هوای من
دیدی خودت چطور غرورم شکسته شد
دیدی که خنده شد به منو گریه های من
غارت شدی تنت هدف دزدها شده
یک پیرهن نمانده که باشد دوای من
من راضیم که جان دهم اینجا بجای تو
تو راهی حرم شوی اکبر بجای من
ناموسم آمدست ز جایت بلند شو
حالا شده حجاب عقیله بلای من
باید عبا بیاورم اینجا برای تو
باید کفن بیاورد او هم برای من
قطعه به قطعه چیدمت آرام پیش هم
سرهم شدی پیمبر ازهم جدای من
تشییع میکنند مرا پشت جسم تو
تشییع میکنند تو را برعبای من
شاعر : سید پوریا هاشمی
- یکشنبه
- 18
- مهر
- 1395
- ساعت
- 6:55
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه