از سينه اگر چه مي كشم آه برو
حالا كه شدي تشنه ي اين راه برو
بي تاب سفر اگر چه هستي بگذار
تا خوب تو را ببينم آنگاه برو
بابا به فداي تو چه مردي شده اي
قدري پسرم مقابلم راه برو
يك لحظه اگر نبينمت مي ميرم
حالا چه رسد به اينكه تو ... آه برو
تو مي روي و هر قدمت مي گويد
دستم شده از دست تو كوتاه برو
از رفتن تو هنوز هم بي خبرست
پس تا نشده رقيّه آگاه برو
شرمنده براي بدرقه آبي نيست
بابا علي ام خدا به همراه برو
عمران بهروج
- یکشنبه
- 18
- مهر
- 1395
- ساعت
- 7:0
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
عمران بهروج
ارسال دیدگاه