• سه شنبه 4 دی 03


شب عاشورا -( مشک را با دل امواج درانداخته‌ای )

1436
1

مشک را با دل امواج درانداخته‌ای 
قرعه‌ی عشق بر این رهگذر انداخته‌ای

رود با دیدنت از شوق به جوش آمده است
باز در علقمه قرص قمر انداخته‌ای

نخل‌ها شاهد این‌اند که در خلوت خود
پرده از راز به دل مانده بر انداخته‌ای

پای تصویر علی در صدف ِ دستانت 
موج موج از دلِ چشمت گوهر انداخته‌ای

شرح این قصه از این مشک شنیدن دارد
در دهان سخنش شعر تر انداخته‌ای

از کمان غضب آلوده‌ی ابروهایت
بر دل حرمله تیر نظر انداخته‌ای

چشم بر هم زدنی با رجز "یا حیدر"
لشکری را به زمین سر به سر انداخته‌ای

همچنان پرچم سقایی تو پابرجاست
مشک و دست و علمت را اگر انداخته‌ای

باز هم آمدم و از تو گدایی کردم
باز در کاسه‌ی من بیشتر انداخته‌ای

سید مسعود طباطبایی

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:7
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران