وای از این روضه که از آن شده دفتر خونین
روضه خوان خون به دل و مسجد و منبر خونین
مستمع جامه ی خود چاک زد از این ماتم
مادری لطمه به صورت زد و منبر خونین
روضه اینست که مابین دو تا نهر حسین
با لب تشنه زمین خورده و پیکر خونین
یک نظر کرد به خیمه، نظری کرد به آب
جگرش خون شده، پیکر شده یکسر خونین
نیزه ها بر تنش از هر طرفی می آیند
بسملی می شود این مرغ تن و پر خونین
یادش آمد که چطور اصغر او پرپر شد
صورتش هم شده با صورت اکبر خونین
در همین حول و لا شمر به گودال رسید
دشنه آورد برون، شد دل خواهر خونین
تیغ از سمت گلویش نبرید -اما شمر-
دید از حنجر مولا نشده سر خونین؛
عصبانی شد و با پا بدنش را چرخاند
بعد از آن بود که شد حنجر و خنجر خونین
شاعر : امیر عظیمی
- چهارشنبه
- 21
- مهر
- 1395
- ساعت
- 7:24
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه