امشب شب راز ونیاز آخرین است
شام تلاوتهای قرآن مبین است
در آنطرف جمعی به صرف باده مشغول
دراینطرف ذکر ودعای اهل دین است
شام وداع زینب وجانش حسین است
دیدار خواهر با برادر بس حزین است
آنسر که زینب گیرد امشب روی سینه
فردا جدا با خنجر شمر لعین است
امشب علی اصغر درون گاهواره
فردا دریده حنجرش با تیر کین است
ماه رخ اکبر چه تابان است امشب
فردا کشیده ابرخون برآن جبین است
امشب به جمع عاشقان قاسم درخشد
فردا برایش مرگ همچون انگبین است
امشب دفاع ازحرم شد کارعباس
در پاسداری تا سحر بر روی زین است
امشب بود دستان او برقبضه ی تیغ
فردا جدا از تن به ضرب تیغ کین است
امشب رقیه در حرم آرام خوابد
فردا دوان بین خیام آتشین است
امشب بود زینب میان محرمانش
فردا اسیر ظلم آن نامحرمین است
ای کاش صبحی در پی امشب نباشد
برآل پیغمبر مصیبت در کمین است
شاعر : اسماعیل تقوایی
- پنج شنبه
- 22
- مهر
- 1395
- ساعت
- 11:18
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه