((خدای من نکند اشتباه میبینم؟!))*
چقدر بر سر نی قرص ماه میبینم
مدار نیزه و مهتاب برهم افتاده ست
به کهکشان چقَدَر قتلـگاه میبینم
چقدر بر سر بازار بی شرافت ها
برای چشم چرانی نگاه میبینم
تمام اهل حرم دور یک نفر جمعند
میان قافله یک جان پناه میبینم
سری به نیزه بلند است آه یعنی کیست؟
خدای من نکند اشتباه میبینم
***
چه کارها که نکرد این سپاه در این دشت
شکسـت آینه را بی گــناه دراین دشت
زنی به سینه و سرمیزند، دلش خون است
چـه کرده بـا دل او قــتلگاه دراین دشت
تمـام شـــیشه ی جانها کـدر شد آندم که
کشید از غم جانکاه، آه دراین دشت
به فکر مانده و حیران،که این مگر شدنی ست
چگونه دل کَند از تکیه گاه دراین دشت
مدار گردش جـانش از آسـمان افتاد،
دمی که بر سر نی رفت ماه دراین دشت
*مصرع ازسعید بیابانکی
شاعر : ابراهیم چاوشی
- پنج شنبه
- 22
- مهر
- 1395
- ساعت
- 13:15
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
ابراهیم چاوشی
ارسال دیدگاه