نفس نفس زنان وقتی میدادی جان
دور تو خندیدند هم خولی هم سنان
بانیزه و شمشیر و سنگ و چوب
زخمی بر جسمت میزنند هر یک
ناله زینب پیچیده در دشت
والشمر جالسٌ عَلی صَدرِک
وای قتیل الله 4
زهرا با اشک و آه میرسد قتلگاه
میخواند نوحه در مقتل ثارالله
مادر بمیرد برایت جانا
بُنَیَّ ذَبحوکَ عَطشانا
لباس پاره ات را هم بردند
بُنَیَّ طَرَحوکَ عُریانا
وای قتیل الله 4
پیچیده عطر سیب گفتی أناالغریب
گفتی أینَ مُسلم گفتی أینَ الحَبیب
سرت برنی جسمت مانده زمین
سلام ٌعَلی مَقطوعِ الوَتین
بوسه زد خواهر بر رگهای تو
نادَت زینبُ بِصَوتِ حَزین
وای قتیل الله 4
شاعر : محسن حنیفی
- پنج شنبه
- 22
- مهر
- 1395
- ساعت
- 15:8
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه