میبینه از رو تل خواهر تو چقد شلوغه دور و بر تو
داره یه ظالمی خنجرش رو میذاره به روی حنجر تو
دلم شکست
تا افتادی زمین از رو ذوالجناح
دلم شکست
پاتو نکش رو خاک توی قتلگاه
دلم شکست
میام به سر زنان سوی قتلگاه
جسم پاکت شده / طعمه ی نیزه ها
نعل تازه زدن / مرکبا رو حالا
عریان بدن ای بی کفن
کشتن تو رو دور از وطن
میریزه اشک چشمام رو گونه برا تو خواهرت روضه خونه
میبینم از رو تل دشمنا رو شدن به سمت مقتل روونه
واویلتا
سرت رو میبرن پیش خواهرت
واویلتا
نمیبینن که ایستاده مادرت
واویلتا
داره میمیره از غصه دخترت
بین گودال خون / دست و پا میزنی
مادرت رو داری / هی صدا میزنی
عریان بدن ای بی کفن
کشتن تو رو دور از وطن
تا گفتی با نگاهت به خواهر دیگه تمومه کار برادر
تو آغوشم میلرزه سکینه میخونه با دل زار و مضطر
عمه ببین
یه بی حیا نشسته روی تنش
عمه ببین
یکی زده روی نیزه پیرهنش
عمه ببین
گمون کنم که بابامو کشتنش
میشنوم نالشو / از توی قتلگاه
عمه جون کشتنش / بابامو بی گناه
عریان بدن ای بی کفن
کشتن تو رو دور از وطن
شاعر : حلقه ادبی شاعرانه ها
- پنج شنبه
- 22
- مهر
- 1395
- ساعت
- 15:14
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
حلقه ادبی شاعرانه ها
ارسال دیدگاه