خون علی در رگ تو جاری
گفتی که از مرگ باکی نداری
همه میگن که انگار ، زنده شده پیغمبر
این دم آخر خیلی ، شدی شبیه مادر
******
بیتابی از تُو نگات میباره
میدونی خیمه آبی نداره
عطش بهونهست تا که، به من بگی دلدارم
دل بکنم من از تو ، نگاه ازت بردارم
******
ماه جوونم چشاتو وا کن
فکری به حالِ دل بابا کن
اومده عمه زودتر ، از من کنارت بابا
تا جون ندم از داغت ، تا که نمیرم اینجا
شاعر : یونس سبزی
- پنج شنبه
- 22
- مهر
- 1395
- ساعت
- 15:34
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
یونس سبزی
ارسال دیدگاه