• دوشنبه 3 دی 03

 اسماعیل شبرنگ

پدر عشق پسر -( به طرز رفتن تو چشم خیس بابا بود )

1927

به طرز رفتن تو چشم خیس بابا بود
که چشم اهل حرم از غم تو دریا بود

علیّ اکبر من ای رسول کرببلا
زمان بعثت تو در میان صحرا بود

شنیده ام که به جای "اذان" "از او" گفتی
از او که همنفس ناله های زهرا بود

میان لشکر کوفه سر تو دعوا شد
چرا که اسم تو همنام شخص مولا بود

جوان خوش قد و بالای من دلم لرزید
از این که پیکر تو سخت اربا اربا بود

...و پاره های تنت بین دشت مانده هنوز
مگر چقدر میان عبای من جا بود

از آن زمان که کنار من و تو عمه رسید
چقدر چشم حرامی که خیره بر ما بود

تمام حسرت من گشته کاش می مردم
کنار مقتل ماهی که عشق لیلا بود

شاعر : اسماعیل شبرنگ

  • جمعه
  • 23
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 11:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران