به طرز رفتن تو چشم خیس بابا بود
که چشم اهل حرم از غم تو دریا بود
علیّ اکبر من ای رسول کرببلا
زمان بعثت تو در میان صحرا بود
شنیده ام که به جای "اذان" "از او" گفتی
از او که همنفس ناله های زهرا بود
میان لشکر کوفه سر تو دعوا شد
چرا که اسم تو همنام شخص مولا بود
جوان خوش قد و بالای من دلم لرزید
از این که پیکر تو سخت اربا اربا بود
...و پاره های تنت بین دشت مانده هنوز
مگر چقدر میان عبای من جا بود
از آن زمان که کنار من و تو عمه رسید
چقدر چشم حرامی که خیره بر ما بود
تمام حسرت من گشته کاش می مردم
کنار مقتل ماهی که عشق لیلا بود
شاعر : اسماعیل شبرنگ
- جمعه
- 23
- مهر
- 1395
- ساعت
- 11:18
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
اسماعیل شبرنگ
ارسال دیدگاه