حالا که نیس چاره به جز رفتن میدون و ودا(ع)
برو عزیز دل من میسپرمت دست خدا
میدونم داداش که این آخر راس
میدونم که حرفای آخر ماس
میدونم، میدونم
ساعت دیگه تو میدون/موی تو میشه پریشون/میخونم با چشم گریون
قتل الحسینُ بکربلا
ذبح العطشان بنینوا
چی شد عزیز دلم من اون همه دلدادگیا
نشی داداش تسلیم مرگ آخه به این سادگیا
میسوزم به آب و آتیش میزنم
میسوزم چطور ازت دل بکنم
میسوزم، میسوزم
لحظه ها همه گواهه/وقت اشک و سوز و آهه/این نوای قتلگاهه
قتل الحسینُ بکربلا
ذبح العطشان بنینوا
حنجرتو می بوسمو دوباره هق هق میکنم
میبینی از غصه ی تو دارم داداشم دق میکنم
آهسته که صبر من سر میرسه
آهسته که داره مادر میرسه
آهسته، آهسته
ای عزیزترین برادر/میشنوه دوباره خواهر/نوحه ی غریب مادر
قتل الحسینُ بکربلا
ذبح العطشان بنینوا
شاعر : احسان جاودان
- چهارشنبه
- 5
- آبان
- 1395
- ساعت
- 12:34
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
احسان جاودان
ارسال دیدگاه