سخت است دلسپردگی و دلبری که نیست
رفتی حسین و مانده ام و باوری که نیست
بعد از تو من مصیبت سختی ندیده ام
از رفتن تو حادثه ی بدتری که نیست
باید ببوسمت , به وصیت عمل کنم
درمانده ام ... به پیکرت آخر سری که نیست
در بین راه و بین حرامیست حسرتم -
چشمان پر ز غیرت آب آوری که نیست
کارم کجا کشیده که بر سر نهاده ام
دستان زخمی ام عوض معجری که نیست
از دشمنان به نیزه ی تو برده ام پناه
جز نیزه ی تو سایه ی بالاسری که نیست
قرآن بخوان و خط بده فرمانده ی سپاه
من جنگ میکنم عوض لشکری که نیست
حمیدرضا محسنات
- جمعه
- 7
- آبان
- 1395
- ساعت
- 18:0
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه