• شنبه 3 آذر 03


حضرت زینب (س) -( وقتی طلوع می کنی از شانه ی علی )

1707

وقتی طلوع می کنی از شانه ی علی 
روشن شدست با نفست خانه ی علی
با آیه های روشن هر سجده ات شدی
 زهراترین ستاره ی کاشانه ی علی
نان جو و کمی نمک و بوسه ای ز تو 
این بود قوت غالب روزانه ی علی
زینب شدی که زینت دوش پدر شوی
زینب شدی و ساقی میخانه ی علی
مریم ترین قوم پیمبر، رسول صبر
بانوی عشق،حضرت جانانه ی علی

 دستم بگیر تا که بیفتم به پای تو 
   بانو تمام ایل و تبارم فدای تو 

بانو بخند تا که خدا مرحمت کند
رحمی به این گدای پر از ماتمت کند
ای راز استجابت آمین عرشیان
باید خدا شفیعه ی دو عالمت کند!!
با آنهمه حیا و وقار و سخا،تو را 
یک نسخه ی زنانه ز شاه غمت کند
ای نسخه ی زنانه ی ارباب ما،خدا
ما را فدای چشم تر و پر نم ات کند
نام تو رازرویش گل های نرگس است 
جاری شدی که حضرت حق زمزمت کند

جاری ترین ترنم بارانی دعا
 دست گدایی من و این دامن شما

وقتی که جذبه ی جنم ات شعله میکشد
شهری به زیر هر قدم ات شعله میکشد
شهری که باتپش تپش خطبه های تو
با هرخروش بیش و کمت شعله میکشد
ای دختر علی،تویی اینگونه خطبه خوان
یامرتضی میان دمت شعله میکشد
عاشق شدیم وشاهدمان این دل کباب
 عمریست دل زداغ غمت شعله میکشد    
   بانوی جود،ای پدر و مادرت کریم
همواره کوره ی کرم ات شعله میکشد

 صاحب کرم تصدق علینا که نوکریم
 گریان روضه های تو و داغ معجریم

بانوی لحظه های عجیب و غریب شهر
روی شما کجا نگه نا نجیب شهر!
با من بگو چگونه قدت استوار ماند
در بین طعنه های پلید و عجیب شهر
داد از دل تو و سر بازار کوفیان
داد از صدای هلهله های مهیب شهر!
در شام و کوفه زخم دلت را نمک زدند
این مردمان کینه ای پر فریب شهر
با صبر حیدرانه ی خود برده ای عزیز
از کف تمام صبر و قرار و شکیب شهر

 قربان استقامت و صبر و حیای تو
  چشم من و بهشت کف خاک پای تو

محمد کابلی

  • جمعه
  • 7
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 18:35
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران