از صبر تو زینب(س) همه عالم شده حیران
با نام تو زینب(س) همه دلها شده گریان
از غصّه و غم هاي تو اي عمّه سادات
بر شيفتگانت همه دنياست خرابات
از كودكي جز رنج و غم و غصّه چه ديدي؟
اي دختر حيدر(ع) تو چقدر آه كشيدي؟!
آن روز كه ديدي پدر با دست بسته
آن لحظه بديدي مادرت پهلو شكسته
آن دم كه ديدي آتشكده شد «در»
آري تو ديدي چه شد صورت مادر(س)
انگار غم و غصّه درون تو نشسته
روزي كه شنيدي ز علي(ع) فرق شكسته
ديدي ز برادر بدن و سر كه جدا شد!
ديدي در آن روز، در آن جنگ چه ها شد!
انگار ندارد به شما غصّه نهايت
بعدش كه كشيدي شما درد اسارت
از كوفه و شامم كه شما خير نديدي
اي دختر حيدر(ع) چقدر آه كشيدي!
شعر از: محسن زعفرانيه
- چهارشنبه
- 17
- خرداد
- 1391
- ساعت
- 10:51
- نوشته شده توسط
- محسن زعفرانيه
ارسال دیدگاه