اسلام ، تا پیمبر اعظم رسیدن است
بعد از رسول بار ولایت کشیدن است
بعد از نبی ، هنوز تنش مانده بر زمین ...
نوبت به آه و نالۀ زهرا شنیدن است
بِاللَّه قسم که باورمان شد پس از نبی
لب بستن و نشستن و غربت چشیدن است
اینها کلام آخرِ آقاست با علی
تنها ره امام به خلوت خزیدن است
اهل نفاق بر حَرَمت حمله می برند
وز دربِ خانه شعله به هر سو کشیدن است
وقتی که دست قدرتِ تو بسته می شود
تکلیف فاطمه پیِ مولا دویدن است
آری سکوتِ تو __ وَ فریاد فاطمه
تنها رهِ به دادِ ولایت رسیدن است
سیلی اگر زدند به زهرا ، صبور باش
روی کبودِ او سندِ ظلم ، دیدن است
مردم دوباره جاهلیت را رقم زنند
یعنی مسیرشان ز علی دل بریدن است
حقِّ ترا سقیفه گَران ، غصب می کنند
باطل هماره در پی مَسنَد گزیدن است
شورائیان به محضِ رسیدن به قصدِ خود
انکار می کنند ،که این حق ندیدن است
اول فداییِ رهتان محسنِ شماست
رسمِ ستم ، ز شاخۀ گُل ، غنچه چیدن است
خانه نشینیِ تو ، به محرابِ خون کِشد
سهمِ حسن ز زهرِ جفا ، سرکشیدن است
بعد از حسن ،که پاره جگر ، کشته می شود
سهمِ حسینِ من بخدا ، سر بریدن است
جز راه قتلگاه دگر راه چاره نیست
یعنی نصیب زینب من قد خمیدن است
شاعر : محمود ژولیده
- چهارشنبه
- 12
- آبان
- 1395
- ساعت
- 11:25
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه