گنبدت مال خودت من فکر راهی دیگرم
فکر دستی مهربان و سرپناهی دیگرم
گندم صحن تورا خوردم که درفکر حرم
مثل آدم دم به دم درگیر آهی دیگرم
آدم ازجنت به درشد من ز صحن انقلاب
او گناهی دیگر است و من گناهی دیگرم
خلقت آدم اگر که اشتباهی بود، من؛
اشتباهی محض روی اشتباهی دیگرم
نیمی از خود را به جنگ نیم دیگر برده ام
دل سپاهی دیگر است و من سپاهی دیگرم
چون کلاغی که میان کفترانت گم شده است
من هم آری درحریمت روسیاهی دیگرم
چارراه خسروی و بیقراری های من
من که در هر چارراهی،چارراهی دیگرم
ماه را می بینم و با آه می گویم به او
من خودم درگیر جزرومدِّ ماهی دیگرم
حال که من را نمی خواهی میان شهر قم
راهیِ صحن و سرا و بارگاهی دیگرم
شاعر : مهدی رحیمی
- جمعه
- 14
- آبان
- 1395
- ساعت
- 15:48
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مهدی رحیمی زمستان
ارسال دیدگاه