• دوشنبه 3 دی 03

 محمد حسن بیات لو

حضرت رقیه(س)شهادت -( چشمِ انتظارِ میهمان ، زد زیر گریه )

3201
5

چشمِ انتظارِ میهمان ، زد زیر گریه
بغضش شکست و ناگهان زد زیرگریه

دیگر توان ِ ایستادن  هم  ندارد
طفلک نشست و بی امان زد زیرگریه
 
درکوچه های شام-شامش که ندادند
پیچید وقتی بوی نان زد زیر گریه

دستش که بر زخم لب خشک پدر خورد
افتاد  یاد ِ خیزران -  زد زیر گریه

انگشتر بابا به یادش مانده بود و...
تا دید دست ساربان; زد زیر گریه

خیلی دلش پر درد از بزم شراب است
پنهان ز چشم دیگران زد زیر گریه

میگفت "بابا"  باز  "بابا"  باز "بابا"
با هق هق و لکنت زبان زد زیر گریه

با دیدن او حرمله  "زد زیر خنده"
بادیدن شمر و سنان "زد زیر گریه"

سیلی - غم بازار - نامحرم - اسیری
با گفتنش هم روضه خوان زد زیرگریه

***
شیرین زبان قافله از دست رفت و
آمد کنارش عمه جان... زد زیرگریه

شاعر : محمدحسن بیات لو

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:39
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران