شبت با چه رنجی سحر می شود
سحر خیره چشمت به در می شود
و داغ دلت تازه تر می شود
تو و کوچه و… داغ زهرا حسن!
کجا پیش تو جای خار و خس است
دلت در دل خانه هم بی کس است
شده همسرت قاتلت این بس است
سزاوار تو نیست دنیا حسن!
خودت روضه خوان کفن می شوی
چو با قاسمت هم سخن می شوی
به تابوت خونین بدن می شوی
تنت تیر باران اعدا حسن !
شاعر : هادی ملک پور
- سه شنبه
- 18
- آبان
- 1395
- ساعت
- 20:53
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
هادی ملک پور
ارسال دیدگاه