• یکشنبه 2 دی 03

 مهدی رحیمی زمستان

اربعین -( دلم بخاطر زوّار ساده راه افتاد )

1097

دلم بخاطر زوّار ساده راه افتاد
برای اینکه شود استفاده راه افتاد

رسید با گذر دیگری به مرز خودش
اجازه داده اجازه نداده راه افتاد

پدر بزرگ و تمامی بچه ها یعنی
«حبیب» با همه ی خانواده راه افتاد

شکست حضرت جبریل بالهایش را
سپس شبیه من و تو پیاده راه افتاد

نه اینکه پای پیاده به سمت تو زائر
برای بردن زوّار٬ جاده راه افتاد

همینکه جاده به پا خاست٬ در یسار و یمین
نشسته باد و درخت ایستاده راه افتاد

برای خاطر آهن ربای شش گوشه
بُراده آب شد و بی اراده راه افتاد

شکست شیشه ی مِی در نجف به دست علی
که سمت کرب و بلا رود باده راه افتاد

شاعر : مهدی رحیمی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران