گدای نامه سیاهم ، غلام چهره سیاه
همان کسی ، که به دست خودش شده گمراه
همانکه گریه برای تو کرد و بعد از آن ...
نگاه پشت نگاه و ... گناه پشت گناه
همانکه حاصل یک عمر ، نوکری اش را
میان چاه گناهان ، تباه کرده تباه
کمیت بختِ منِ زار ، لنگ لنگان است
همیشه رفته سر من ، کلاه ، روی کلاه
برای اینکه قبولم کنی به فرزندی ...
تمام کودکی ام را ، گذاشتم سرِ راه
چه روزگار غریبی ست ، نوکرت تنهاست
به روضه می برم از دست روزگار ، پناه
کبوتران تو با "باز" می پردند آقا
غلام خانه ات همسفره میشود با شاه
به برق گنبد زردم عجیب ، دلبسته
به رقص پرچم سرخم عجیب ، خاطرخواه
به اربعینِ تو سوگند ... من کم آوردم
دگر مجالِ غزل نیست ، صحبتم کوتاه ...
اگر بناست ، پس از مرگ ، کربلا بروم ...
" به عزت و شرف لا اله الا الله ... "
رضا قاسمی
- دوشنبه
- 1
- آذر
- 1395
- ساعت
- 17:35
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه