عجز اگر آید به دیدارم جوابش میکنم
کاخ اگر کوه احد باشد خرابش میکنم
پرده های قصر افتاد از طنین ناله ام
کفر اگر در پرده باشد بینقابش میکنم
مدح باب علم طاها گر چه اینجا باب نیست
در میان شامیان امروز بابش میکنم
یک رساله از کراماتم اگر در دست نیست
می نویسم بعدها صدها کتابش میکنم
دارم از بابا بزرگ خویش ارث روشنی
در شعاعم ذره باشد آفتابش میکنم
از خدایم اذن دارم زیر سقف گنبدم
هر دعایی را بخواهم مستجابش میکنم
آنکه حتی یک النگو در ضریح انداخته
با خدا در روز محشر بیحسابش میکنم
سفره دار روضهی بابا منم، با دست خویش
گندمی گر نذر گردد آسیابش میکنم
زنده باشم بعد از این ای عمه جان گهوارهای
عاقبت میسازم و نذر ربابش میکنم
آستین پاره ای دارم خدا را شاکرم
بر سرم در پیش نامحرم حجابش میکنم
شاعر : میلاد حسنی
- دوشنبه
- 1
- آذر
- 1395
- ساعت
- 18:25
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
میلاد حسنی
ارسال دیدگاه