از بس که حُسن نام تو شد مشق جوهرم
عطر بقیع میوزد از باغ دفترم
شوق بهشت سهم بقیه، ز من مخواه
از گندم مزار شما ساده بگذرم
مسکین، یتیم، اسیر، همه زود آمدند
مثل همیشه در صف این خانه آخرم
نقش است بر کتیبهی خلقت هو الکریم
ثبت است بر جریدهی عالم هو الکرم
من خواب دیدهام پس از آبادی بقیع
نذر ضریح توست النگوی مادرم
آنقدر حلقه بر در این خانه کوفتم
حالا خودم کلون قدیمی این درم
گفتند سائلان که پس از تو کجا رویم
گفتی که این شما و سرای برادرم
اینها دو واژهاند که با هم غریبهاند
بر صفحه چون دو خط موازی: حسن، حرم
شاعر : میلاد حسنی
- جمعه
- 26
- آذر
- 1395
- ساعت
- 8:6
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
میلاد حسنی
ارسال دیدگاه