ازپشتِ پلکِ پنجره ، دل جان گرفته
شکر خدا که باز هم باران گرفته
روح تغزّل در وجودم بار دار است
این بارش قافیه ها الان گرفته
لبخند را وارد کنید از راه معلوم
در این نگاهِ سردِ یخبندان گرفته
تا پاگذارد کشتی مهر و محبّت
انگار شهر مکهّ را طوفان گرفته
یُمن قدوم این دو مولود مبارک
تاثیر را دست حق از شیطان گرفته
سردرگُمیِ اهل عالم باوجودِ
بابایِ زهرای(س) خدا پایان گرفته
این خاک ها خشک است،خشکیچون کویراست
اینخاکهاتشنهاست،پسبارانپذیراست
ای بهترین الگوی رهبرهای عاشق
ازدستتوسیراند کشورهای عاشق
برروی هربامینظرکردیم باچشم
دیدیم آوازِ کبوتر های عاشق
صبح طلوعت را گرامی باد گفتند
درگوش هم نخل صنوبرهای عاشق
مدّاح های عرش گرم شاد باشند
در اوج خوشحالیِ حنجر های عاشق
پایان شب های سیاهی ، باسپیدی
گفتند این را آن قلندرهای عاشق
آمددلیل خلقت عقد اُخُوَّت
انگیزهی عشقِ برادر هایِ عاشق
باید به خیر مقدمت گوهر بریزند
زنها به گَرد پای تو زیور بریزند
از چشمهایت آیه ای بهتر نیاورد
صادق(ع) تر از تو هیچکس دیگر نیاورد
ماسربلند محشر و بد بخت آنکه
در پیش پایت هر قدم یک سر نیاورد
میلادتو ، میلادپیغمبر(ص) چه زیباست
تاریخ میلادی چنین محشر نیاورد
درپای قالالصادق(ع)تو مُرده آنکه
دل را همیشه پای این منبر نیاورد
افسوس بر قومی که چندین سالِ علمی
از دُرّ و گوهر های تو سر در نیاورد
افسوس برمستی که آمد در بَرِ تو
از چشمهی فیض تو کامش بر نیاورد
هرچند ماعلم و دل عاشق نداریم
امّاهمیشه حضرت صادق(ع)تباریم
تو رحمهاللعالمینِ بی پناهی
نام مرا حک کن روی تخته سیاهی
آموزگار مکتب سلمان ، بیاموز
رسم و رسوم بندگی و سر به راهی
هر کس مدینه رفته میگوید برایم
یکگنبدخضرا... چهصحنی... بارگاهی...
اینجا دل من را کمی غم میفشارد
وقتی تو داری رتبهای و جایگاهی ...
... امّاحسن(ع)سجّاد(ع)صادق(ع)یاکهباقر(ع)
این چارتن با قبر خاکی ؟ یا اللهی ...
شاید تو و این چارتن باهم بگریید
برفاطمه(س)هر روز و هرشب گرم آهی...
وقتی لبت بی ذکر زهرا(س) وا نمیشد
جزاو کسی برسینهی تو جا نمیشد
تنها دبیرِ حاکم بر هر نفوسی
فارق شده ازقید و بندِ هر نفوسی
علمِ لَدُنّی را به میدان میکشانی
کوهی مقاوم رو برویِ هر مجوسی
درپاسخ فقرِ فقیرانِ مدینه
دنیا ندیده چهره ات را در عبوسی
داده سلامت را به جبرائیل ، الله
باهرکرامت ، هر روایت ، هرجلوسی
بعدا" تماشامیکنی خوشحالیت را
وقتی برای دخترت کردی عروسی ...
بعدا" تماشا میکنی بغضی نهفته
وقتی حسینت را گلویش را ببوسی
بر عهد و پیمانت جفا کردند ، ای وای
از بوسه گاهت سر جدا کردند ، ای وای
ابراهیم روشن روش
- جمعه
- 3
- دی
- 1395
- ساعت
- 12:51
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه