من شدم وقتی گدا بی وقفه آقایم شدی
دادم از کف مکنتم را.. کل دنیایم شدی
داشتم از دست می رفتم از آثار گناه
توبه ام دادی و در یک آن مسیحایم شدی
بی تو در دنیا فقط احساس پوچی می کنم
دست هایم را گرفتی ، باز معنایم شدی
قطره قطره اشک هایم را به چاه انداختم
آمدی و جمعشان کردی و دریایم شدی
با هوای تو هوایی بیابان ها شدم
یک گل خوش بو و نازی بین صحرایم شدی
خواب های من فقط بوی تو را دارد فقط
ماه هستی ، شب به شب مهتاب رویایم شدی
زندگی بی روی تو رنگی ندارد در دلم
در قنوت نیمه شب تنها تمنایم شدی
کربلا رفتی مرا هم همسفر کن با خودت
تو همانی هستی که همراه همه جایم شدی
محمدسعید طالبی
- جمعه
- 3
- دی
- 1395
- ساعت
- 13:7
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه