باز در شهر رسیدی و نفهمید کسی
آشنایی طلبیدی و نفهمید کسی
درد این است که ما مدعی هجرانیم!
درد هجران تو چشیدی و نفهمید کسی
غافل از چشمِ خدابین تو مستیم همه
فعل ما را همه دیدی و نفهمید کسی
بی حیاییم و به جای همه ی ما آقا
لبت از شرم گزیدی و نفهمید کسی
هر سحر توبه به جای همه ی ما کردی
جور یک شهر کشیدی و نفهمید کسی
بارها وقت زمین خوردن ما با عجله
بهر امداد دویدی و نفهمید کسی
چه شد آخر وسط روضه ی ما غوغا شد؟
به گمانم که رسیدی و نفهمید کسی
هر زمان روضه گرفتیم برای زهرا
سرمان دست کشیدی و نفهمید کسی
صبح و شب گریه برای غم مادر کردی
مثل یک شمع چکیدی و نفهمید کسی
دیده ای واقعه را... آجرک الله آقا
شاهد قتلِ شهیدی و نفهمید کسی
شاعر : محمد جواد شیرازی
- شنبه
- 25
- دی
- 1395
- ساعت
- 8:15
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد جواد شیرازی
ارسال دیدگاه