ای سایه ی بالاسر خواهر، برادر!
ای جانه از جان خودم بهتر، برادر!
خواهر همان احساس مادر بر برادر
"دارم برایت می شوم مادر، برادر"
ای سوره.. چشمی بر منه آیه بینداز
یعنی نگاهی هم به همسایه بینداز
یکبار دیگر بر سرم سایه بینداز
"بر خواهرانش سایه دارد هر برادر"
چیزی به غیر از چشم تر دارم؟ ندارم
از گوشه زندان خبر دارم؟ ندارم
اصلاً نمی دانم پدر دارم؟ ندارم؟
"دیدم کمالات پدر را در برادر"
از راه وقتی که رسیدم، رفتم اما
خیلی خودم را می کشیدم، رفتم اما
وقتی جمالت را ندیدم، رفتم اما...
"یکریز می گفتم دم آخر، برادر..."
شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان
- شنبه
- 25
- دی
- 1395
- ساعت
- 10:39
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه