گل یاس زهرا نشان حسین
دو چشم تو روح و روان حسین
نشستن روی سینه اش حقِ توست
صدای دل مهربان حسین
برایش سه تا آیه کوثر بخوان
مسیحای شیرین زبان حسین
چه راحت خدا را نشان میدهد
عروج تو از آسمان حسین
رقیّه همین نام هم کافی است
تو باشی فقط دیده بان حسین
دم هر اذانی نیازش تویی
متصدی جانمازش تویی
دل تو بگیرد اگر وای من
نگاهت شود تار و تر وای من
زِ بابا فقط قدر پلکی زدن
بمانی اگر بی خبر وای من
تو از خواب نازت اگر پا شدی
کنارت نباشد پدر وای من
بدانی اگر آینکه با دیگری
بدون تو رفته سفر وای من
چنان عطر بابا گرفته تنت
شده عمّه ات خونجگر وای من
عطش پیکرت را که بی حال کرد
پدر را زمین گیر گودال کرد
بمیرم که بال و پرت سوخته
پر از تاولی پیکرت سوخته
به سختی صدایت به گوشِ خودت
می آید مگر حنجرت سوخته
خبر دارد عباس در شعله ها
گُلِ سر و یا معجرت سوخته
گرفتم از این سر تکان دادنت
که مو گُر گرفته ، سرت سوخته
از این با سر افتادن از ناقه ات
که خیلی دل خواهرت سوخته
زمین خوردنت را پدر دیده است
سر نیزه سمت تو چرخیده است
شاعر : حبیب نیازی
- جمعه
- 1
- بهمن
- 1395
- ساعت
- 16:40
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حبیب نیازی
ارسال دیدگاه