• دوشنبه 3 دی 03

 حسن کردی

اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) -( زهری پلید بر جگرش کارگر شده )

1385

زهری پلید بر جگرش کارگر شده
آقای غصه ها نفسش مختصر شده

کم کم تمام حجم تنش آب میشود
مانند فاطمه بدنش اب میشود

خواهر رسید و فاجعه را در نظاره شد
از شعله های خون لبش در شراره شد

میدید زخم کوچه دهان باز کرده است
راز مگوی کوچه زبان باز کرده است

از عهد کودکی جگرش پاره پاره است
"او کشته ی شکستن یک گوشواره است"

در کوچه دست سنگ دلی از سرش گذشت
یادش نمیرود که چه بر مادرش گذشت

از ضرب کینه چادر مادر به گل نشست
همراه گوشواره غرور پسر شکست

دیوار را هنوز به یادش می اورد
مسمار را که هیچ ز خاطر نمی برد

سم را بهانه کرد که راحت شود مگر
از خاطرات کوچه و کابوس میخ و در

شاعر : حسن کردی

  • شنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 16:11
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران