یابن الحسن غیر از تو مولایی ندارم
سر در گمم در خویش ، مبنایی ندارم
بد جور می ترسم...بفهمم آخر کار
هرگز درون قلب تو جایی ندارم
جا مانده ی از کاروان کربلایم
عمری است در راهم..دگر نایی ندارم
دیگر نگو " نوکر شبیه تو نخواهم"
هر چه که باشم...جز تو آقایی ندارم
با عشق تنها زندگی معنا بگیرد
بی تو چه سردم!! هیچ گرمایی ندارم
ای ماه بی تو روزگار من سیاه است
جز بودن پیش تو رویایی ندارم
لب تشنه ام..هر جا که می بینم سراب است
خشک است جانم...چشم دریایی ندارم
دار و ندار من فقط مال حسین است
در چنته ام جز اشک کالایی ندارم
کرب و بلایم را بده که در سر خود...
جز این حرم تصویر زیبایی ندارم
شاعر : محمد سعید طالبی
- چهارشنبه
- 20
- بهمن
- 1395
- ساعت
- 14:27
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد سعید طالبی
ارسال دیدگاه