آواره ی عشق تو شدم در وطن از عمد
ماندم به هواخواهی تو در قرن از عمد
.
دائم گره پشت گره در کار من افتاد
بند است به دامان تو دستان من از عمد
.
من کشته آن برق ضریحم که نداری
کارم شده بر پنجره اش زل زدن از عمد
.
تو شاه کریمی و گدای تو منم من
خالیست ببین سفره ی ما اکثرا از عمد
.
توصیف جمال تو کسی کرد برایم
مستانه دریدم بخدا پیرهن از عمد
.
یک شب وسط شور حسین آخر هیئت
شیرین سخنی کردم و گفتم حسن از عمد
محسن صرامی
- چهارشنبه
- 20
- بهمن
- 1395
- ساعت
- 15:37
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه