بالابلندی، شانه های مهربان داری
بر طاق چشمانت دو ابروی کمان داری
بر لب طنین دلنشین نور و الرحمن
روی عبایت آیه هایی از دخان داری
بارانی و با ابرهای جمعه می باری
بارانی و در مشت خود هفت آسمان داری
در دست گرچه ذولفقار انتقام اما
بر روی دوشت بقچه های آب و نان داری
ما عاشقان مدعی هرگز نفهمیدیم
حسی که تو به هر کدام از شیعیان داری!
گفتیم دوری، بی نشانی، غافل از اینکه
هر جا که دلتنگ توایم، از خود نشان داری
هر جا که نامت را بخوانم می رسی از راه
هرجای دنیا باشم آنجا جمکران داری
- جمعه
- 29
- بهمن
- 1395
- ساعت
- 8:0
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه