چشم من در پی دیدار تو سرگردان است
و سرا پای وجودم ز غمت حیران است
خبر از حال تو آقا كه ندارم هرگز
لااقل از تب تو دیده ی من گریان است
به كجا خیمه زدی یوسف گم گشته من
بنگر از دوری تو حال دلم ویران است
گوشه چشمی كن و این سائل خود را دریاب
كه نگاه تو به این قلب سر و سامان است
خوشبحال شهدا، یك شبه ره را رفتند
هركه شد همسفر تو، سفرش آسان است
روضه هایی كه به هر شام و سحر می خوانی
چون شرر بر جگر عالمیان سوزان است
- جمعه
- 29
- بهمن
- 1395
- ساعت
- 8:40
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه