ای مهر جهانپرور، از مات سلامالله
ای آینــۀ داور، از مـــات سلامالله
وای از همگان برتر، از مات سلامالله
ای زادۀ پیغمبـر، از مـات سلامالله
فرماندۀ عالمها، با رایت همعهدی
فرزند رسولالله، مولای اباالمهدی
در عرش، امامی تـو، بر چرخ، مداری تو
هم بر همه مولایی، هم بر همه یاری تو
روشنگر ملک جان، در لیل و نهاری تو
در سینۀ هر شیعه، یک سامره داری تو
توحیـدی و قرآنـی، اسلامی و ایمانی
خورشیدِ جمالِ غیب، در عالمِ امکانی
جان همه خوبان را، در قالب تن داری
اعجـاز مسیحایـی هنگام سخـن داری
هر نکته هزاران دُر، در دُرج دهن داری
فرمـان خداونـدی، بـر سروِ علن داری
هم نام حسن داری، هم روی حسن داری
هم خُلق حسن داری، هم خوی حسن داری
ای عبدِ خدا سیما، ای حُسنِ خدا منظر
نجــل علــی چـارم، ریحــانۀ پیغمبـر
صلبت صدف طاهر، مهدی است تو را گوهر
از وصـف همـه اولا، از مـدح همـه برتر
هم یازدهم خورشید، هم یازدهم اختر
هـم یازدهـم مـولا، هـم یازدهم اختر
از مـاست همـه غفلت، از تـو همه آگاهی
از مـا همه گمراهـی، از تـو همه همراهی
صد قافله دل هر دم، در«سامره»ات راهی
ای داده خداوندت، بر هر دو جهان شاهی
حُسنِ صُوَری مولا، رشک قمری مولا
نوری بصری مولا، از وهم، سری مولا
هر چند تهی دستم، از مهر تو سرشارم
دل بر کرمت بستم، رو در حـرمت آرم
مهـر تو بـوَد هستم، مـدح تو بوَد کارم
در خلد تو را جویم، در حشر تو را دارم
ماییم و ولای تـو، خـاک کف پای تو
مشمول عطای تو، جانها به فدای تو
دردا که گل عمرت، یک لحظه خزانی شد
آخـر جگـرت مسموم، در سنّ جوانی شد
هر لحظه ستم بـر تو، از دشمنِ جانی شد
با پیکـر تـو مدفـون غمهــای نهانی شد
تا لحظۀ آخر هم، غم بود طبیب تو
پیوستـه سلام مـا بر قبر غریب تو
پیوسته ستم دیـدی، با عمر کمت، مولا
تا صبح جزا دلهاست دریای غمت، مولا
آمد ز بنیالعبـاس، ظلم و ستمت، مولا
گردید چـرا ویـران دیگـر حرمت؟ مولا
پیوسته تـو در غربت، مانند پدر بودی
از جور ستمکاران، در تحتِ نظر بودی
باشد که شبی روزی در سامره روی آرم
با دیدۀ گریان، رو بـر خاک تـو بگـذارم
بر قبر تو جـای گل، خونابِ جگـر دارم
من میثمم و نَبـوَد، بـا غیـر شما، کارم
هر چند بدم مولا، از لطف، قبولم کن
در روز جزا محشور، با آلِ رسولم کن
- جمعه
- 29
- بهمن
- 1395
- ساعت
- 9:27
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه