در خانه، گل معطرت را دریاب
آیینهی مهرپرورت را دریاب
گر طالب کیمیای ناب عشقی
خاک کف پای مادرت را دریاب
هر چند که تاج فقر بر سر دارم
از دولت عشق، شوکت و فر دارم
مستغنیام از تمام دنیا، زیرا
سرمایهای از دعای مادر دارم
در باغ دلم، بهار باور گل کرد
شب رفت و سپیدهای معطر گل کرد
رودی ز بهشت در دلم جاری شد
بر روی لبم، چو نام مادر گل کرد
در چشم من از فرشته برتر، مادر
آیینه نَفَس، سپیده باور، مادر
همقبله و همقبیلهی زهرا، او
در باغ دلم، نسیم کوثر، مادر
تو مادری و خلاصهی خوبیها
در عشق و ز خود گذشتگی، بیهمتا
بودم به خدا جنین خون آشامی
آموختم از تو «دوستت دارم» را
آیینهی مهر و لطف بیحد هستی
در عاشقی و وفا، زبانزد هستی
تو قلب تپندهی زمینی، ای خوب!
اعجاز خدای عشق، «مادر» هستی
میخواهی اگر به عشق، رهبر باشی
یا این که ز جمله عاشقان سر باشی
باید که زنی به دست مادر بوسه
باید که تو خاک پای مادر باشی
از زمزم مهربانیات مینوشم
تنپوش محبت تو را میپوشم
ای خوب! فرشتهی زمینی، مادر!
لالایی عشق را بخوان در گوشم
ای خوب! غزلترین غزل، ای مادر!
آمیزهی خنده و عسل، ای مادر
تو روح مرا که زخمی بیمهریست
با عشق بگیر در بغل، ای مادر
در چشم من از فرشته برتر هستی
از هر چه و هر که در جهان سر هستی
آمیزهای از وفا، محبت، ایثار
تو نادرهای در عشق، «مادر» هستی
مادر! گل سیمای تو را میبوسم
پیشانی زیبای تو را میبوسم
فرشی ز بهشت زیر پایت پهن است
با شوق، کف پای تو را میبوسم
یک قصهی عاشقانهی زیبایی
از عالم نور، عالم بالایی
تقدیر تو مادریست ای زن! آری
همقبله و همقبیلهی زهرایی
شاعر : رضا اسماعیلی
- جمعه
- 22
- اردیبهشت
- 1396
- ساعت
- 13:27
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
رضا اسماعیلی
ارسال دیدگاه