دل به دریاها سپردن نیست دل، کار ما هنوز
کار ما با هر نفس شد، زخمه بر تارها هنوز
اشک و بی تابی و آه پر کرده گر این جام را
لیک حتی سایه ابری رد نشد اینجا هنوز
گریه ها هر چند برآورده رویی به آفتاب
ره به عالمتاب نسپردند آن نغمه ها هنوز
شمع خاموش است گویا بر لحدهای ما کنون
عشق معشوقی الهی نیست دل، کار ما هنوز
گرچه عمری رفت هم با شوق در شور وصل یار
لیک یک دم هم نشد معشوق جان، بهر ما هنوز
گر چه در هجران او، شد خون بر دیدگان ما
تا کنون دیدار "وجه الله" نشد کام ما هنوز
مصلحت شاید نباشد تا که بینیم روی او
تا بیاید "مرتجی" هستیم لیک بر دعا هنوز
شاعر : مریم موسوی
- یکشنبه
- 31
- اردیبهشت
- 1396
- ساعت
- 18:28
- نوشته شده توسط
- موسوی مریم
- شاعر:
-
مریم موسوی
ارسال دیدگاه