داره میاد
صدای پای مردی که باز
عاشقونه با سوز و گداز
روی لبشه راز و نیاز
داره می ره که فدایی بشه تو نماز
سی ساله که غمش ، غم فاطمست
سی ساله که دمش ، دم فاطمست
سی سال یاد قد ، خم فاطمست
یه عمره ، اشک چشماش ، می باره ، دونه دونه
تموم ، روضه ها رو ، یه عمره ، که می خونه
نگاهش ، اما امشب، به سمت ، آسمونه
ای وای ای وای ، شکسته شد فرق مرتضی
والله والله ، تهدمت ارکان الهدی
******
میشه تموم
شبایی که با غم ها گذشت
دنیایی که بی زهرا گذشت
حالا نفسای آخره
دیگه روزای غریبی مولا گذشت
سی ساله که غمش ، غم غربته
سی ساله قاتلش ، جهل امته
دردش جماعت ، بی بصیرته
شکسته، فرق مولا ، با ضرب ، تیغ اعدا
ولی داره می خنده ، می گه الحمدلله
چه روزایی شمردم ، برا دیدار زهرا
ای وای ای وای ، سرش شکسته تا ابروها
والله والله ، تهدمت ارکان الهدی
******
وقتی حسن
داره میاره این پیکر و
می بره تا خونه حیدر و
دوباره داره یادش میاد
روزی که تو کوچه ها میاورد مادر و
یاد غروبی که ، غرورش شکست
وقتی که مادرش ، رو زمین نشست
یاد جسارت ، بی حیای پست
می گه حیدر که طاقت ، نداره ، دختر من
شکاف ، زخم و خون و، ببینه ، رو سر من
ببینه ، غرق خونه ، تموم ، پیکر من
اما یک روز ، میبینه زینب تو کربلا
بین دشمن ، سر حسین و رو نیزه ها
- جمعه
- 19
- خرداد
- 1396
- ساعت
- 12:20
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
ارسال دیدگاه