• دوشنبه 3 دی 03

 مجتبی صمدی شهاب

شهادت حضرت علی (ع).(به سبك چشامو دارم میبندم) -( دارم از خونه میرم بسوی مسجد )

1318
2

دارم از خونه میرم بسوی مسجد

بغض وكینه مونده تو گلوی مسجد

اگه با شتاب میرم برای اینه

صدای زهرا میاد از توی مسجد

خسته شدم از این همه دو رنگیای آدما

صدای یار تو گوشمه زهرا میگه بیا بیا

خسته شدم خداخدا

این صدای یاورمه

 فاطمه دوروبرمه

این نماز آخرمه

یا فاطمه من اومدم

******

خیلی خسته شدم از دست زمونه

شاید امشب زنده من نرم به خونه

یه جوایی ممنونم از دست قاتل

كه داره منو به یاسم می رسونه

خبر نداره قاتلم سی سال پیش تو كوچه ها

كشتن منو اون وقتی كه فاطمه افتاد زیر پا

یه بار منو نزد صدا

تو كوچه هاچهل نفر

به قتل من بستن كمر

زهرا زمین افتاد باسر

یا فاطمه من اومدم

******

همه ی دلنگرونی من اینه

روی پرخون دخترم منو ببینه

خداصبری بده به زینب توگودال

وقتی كه چكمه روی سینه میشینه

خن سرم رو پاك كنید زینب نبینه سرمو

طاقت ندارم ببینم بی تابی دخترمو

دختر غم پرورمو

میدونم آخر چی میشه

قصه دختر چی میشه

گودال و خنجر چی میشه

 

شاعر : مجتبی صمدی شهاب

  • جمعه
  • 19
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران