• سه شنبه 4 دی 03

 حسن لطفی

امام زمان(عج)ولادت -( در این سینه تیرِ محبت نشسته )

1405
3

در این سینه تیرِ محبت نشسته
و چشمم به امیدِ اُلفَت نشسته
بهشت آرزویِ گدایی نباشد
که در سایه ی طاقِ نُصرت نشسته
بگیر از رُخت پرده را تا ببینند
که یوسف هم اینجا به زحمت نشسته
به رویِ پَر و بالِ هم در مسیرت
فرشته فرشته به حیرت نشسته 
هوایی ندارد بجز سجده بر تو
بر آن سَر که گرد محبت نشسته 
دل ما رمیده ،اگر پَر کشیده،شرابی چشیده، به شوقی تپیده دویده دویده بسویت که دیده
که عطری وزیده که نوری دمیده که آقا رسیده و با دامنی پُر عنایت نشسته

 

بیا تا که زهرا به قابَت بگیرد
بیا تا که زینب گلابَت بگیرد
علی پیشت آیاتِ قرآن گرفته 
بخوان تا دمِ مستجابت بگیرد
بیا تا که عباس پشتت بتازد
بیا تا که اکبر رکابت بگیرد
که عالم ببیند حسین آمد امشب 
حسینی ترین انقلابت بگیرد
بیا تا که ایوان طلای نجف هم
صدو ده سَبو از شرابت بگیرد
تو آبی جوابی حساب و کتابی تو معمارِ صحنِ بقیعِ خرابی، شهابی شرابی 
تو پایان خوابی نفسهای نابی ،تو رسواگر چشمه های سَرابی،به دل گفته ام نذر حال خرابت بگیرد

 

بزن تکیه بر کعبه با ذوالفقارت
بزن تا که چرخد زمین در مدارت
عَلَم را بکش رویِ دوشَت نفس زن
که طوفان شود موقع تار و مارت
زمان تقاصت عمو را صدا کن
که حض می کند لحظه ی تار و مارت
خنک می شود سینه ها و جگرها
پس از کعبه باشد مدینه قرارت  
عجب گرد و خاکی کند انتقامت
که جبریل سرمه کشد از غبارت
تو مفتاح مایی تو عین البقایی ظهور خدایی،تو وقت كَرَم مجتبایی تو قت رجز مرتضایی
تو تیغ رهایی  نفس های کربلایی، تو بانگ رسایی ،که میریزد از سر به پا اقتدارت

 

چه جای شگفتی که کافر گریزد
که شیرِ نر از هولِ حیدر گریزد
علی هستی و وقتِ هو هویِ تیغت
سپاهی نداند که بی سر گریزد
علی هستی قبل از آن که بیایی
زِ ِبرق نگاه تو لشکر گریزد
مگر می شود آنکه رو بر علی نیست 
که از تیغ ساقی کوثر گریزد 
فدای امیر سپاهت که دشمن 
ز یک نعره ی مالک اشتر گریزد 
تو رمزِ قدیری تو ما را امیری،سعادت مسیری  تو روح کویری ،تو آیات حق را نظیری، توبر ناکثین مارقین
 قاسطین ظمهریری،تو جاءالحقی بی نظیری ،امیری حسین فنعم الامیری ،به سمت تو شیعه به محشر گریزد
 


بیا بشنوم لحن نورانیت را
کنارت مناجات شعبانی ات را 
سرِ جاده ی مشهدم تا ببینم
شبی عاشقانِ خراسانی ات را 
قدم زیرِ باران قدم میزنم تا
مگر حس کنم حال بارانی ات را 
تو و سیصدو سیزده مَرد ایمان
بیا بشنوم شورِ طوفانی ات را 
ببین سیدِ ما،مهیا نموده
برایت سپاه سلیمانی ات را 
به حیرانی ما،پریشانی ما،پشیمانی ما نگاهی به بغض غزلخوانی مابه این جمعه های زمستانی ما 
به شبهای طولانی ما،نصیبی نما صُوتِ قرآنی ات را،دعایی کن امشب جوانان ایرانی ات را

شاعر : حسن لطفی

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 21:12
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران