• جمعه 2 آذر 03


امام زمان(عج)ولادت -( دل شکسته شد شب اجابت دعا بیا )

1094
1

دل شکسته شد شب اجابت دعا بیا
نیازهای کهنه را عطا کند خدا بیا
به دستهای ملتمس شبیه یک گدا بیا
مرو به سمت دیگری به این طرف کجا؟ بیا
دل از هوای مهر این و آن رها نما بیا
که دردها به میکده فقط شود دوا بیا

نسیم صبح می‌وزد ز کوچه‌های آشنا
گمان کنم که می‌رسد صدای پای آشنا
به انتظار مقدم گره‌گشای آشنا
نشسته بیقرار و دل غمین گدای آشنا
گوش بده دمی دلا  به این صدای آشنا
بگیر با ملائکه تو هم دم بیا بیا

قلم گرفت شاعری نوشت می‌رسد کسی
غزل نویس ماهری نوشت می‌رسد کسی
دم سحر مسافری نوشت می‌رسد کسی
به کوچه مرد عابری نوشت می‌رسد کسی
زن شکسته خاطری نوشت می‌رسد کسی
نگار بی بدیل را ز دل بزن صدا بیا

بگیر تیر ذکر و هر چه خواستی هدف بزن
دست توسلی به سوی میر لو کشف بزن
پیاله‌ای ز دُردِ خم تا نشدی تلف بزن
به حکم من حرام نیست به پای یار دف بزن
نثار مقدم امیر عاشقانه کف بزن
به بزم مستی و جنون دگر مکن حیا بیا

شب است و باز دلشده اسیر بی‌قراریم
قلم به کف گرفته‌ام بیا برای یاریم
ز هر چه غیر یاد تو نگاه کن که عاریم
دوباره بر لبم تویی ترانه‌ی بهاریم
به عشق بوسه بر لب مطهرت قناریم
نوای استغاثه ی اسیرِ مبتلا بیا

تمام مشکلات را لبت شکست می‌دهد 
شراره‌ی حجیم را تبت شکست می‌دهد 
شب سیاه ظلم را شبت شکست می‌دهد 
سپاه کفر را که مذهبت شکست می‌دهد 
بنای شرک را که مرکبت شکست می‌دهد 
به دست تو بنای عدل و دین شود به پا بیا

به عشق پای بوسی است لب رکاب منتظر
به شوق دست تو دعای مستجاب منتظر
کنار صالحان تو منِ خراب منتظر
بیا تمام فلسفه، قلم کتاب منتظر
شبیه چشم فاطمه ابوتراب منتظر
جواب ذکر یارب کمیل مرتضی بیا

سلام عشق فاطمه سلام سوره‌ی خدا
سلام کعبه‌ی کرم سلام قبله‌ی دعا
سلام دافع البلا  سلام سایه‌ی صفا 
سلام عدل منتظر سلام حق مرتضی
سلام غربت حسن سلام اشک کربلا 
قسم به خشکی لب شهید کربلا بیا

تو انتهای غربت شهید فاطمیه‌ای
تو آخرین ستاره‌ی امید فاطمیه‌ای 
طلوع کن غروب غم که عید فاطمیه‌ای
تو روضه‌خوان گریه‌ی شدید فاطمیه‌ای
تو جمعه‌ی عزیز سر رسید فاطمیه‌ای
صدای ناله می‌رسد میان کوچه‌ها بیا

تو بانی هزار ساله‌ی غم محرّمی
تمام صبح و شامِ سال... همدم محرمی
همیشه فکر اعتلای پرچم محرمی
صفای ذکر و زمزمه تو زمزم محرمی
تو انتظارنامه‌ی منظم محرمی
نوای گرم حنجر ذبیح مِن قفا بیا

خوشا دلی که با نگاه نافذت شکار شد
و خوشتر آن که از فراق یار بیقرار شد
خوشا کسی که دائماً ملازم نگار شد
خوشا سری که در مسیر راه تو غبار شد
خوشا خسی که بر لب عبای تو سوار شد
شکسته دل نشسته‌ام خراب و بی نوا بیا

گدا برای دیدن تو انتظار می‌کشد
نوای العجل ز عمق قلب زار می‌کشد
ترانه...؟ نه که در هوای تو هوار می‌کشد
غم تو عاقبت مرا به پای دار می‌کشد
خوشا کسی که درد را به عشق یار می‌کشد 
مراد اسمه دوا، و ذکرُه شفاء بیا

ندارم از ملامت کسی به جز تو واهمه
نوشتم این سروده را به سوز و اشک و زمزمه
به اصل حرف تا رسم گذشتم از مقدمه 
قسم به آن دمی که می‌روی به سمت علقمه
قسم به لحظه‌ای که می‌روی بقیع فاطمه
به "مجتبی" عنایتی به جان*مجتبی* بیا

شاعر : مجتبی روشن روان

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 21:21
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران