سیزده بار زمین خورد دلم
سیزده مرتبه افسرد دلم
دفعه ی چاردهم مرد دلم
ناگه از قبر خودش دل پا شد
بخت من نیمه ی شعبان وا شد
کوکب طالعم امشب خندید
باز هم نور محمد تابید
خانه روشن شده چون این خورشید
طلعتش فاطمی و حیدری است
حجت بن حسن العسگری است
پسری آمده دنیا، کاالشّمس
پسری زاده ی زهرا، کاالشّمس
صورتش، دُر دلارا، کاالشّمس
نور در نور بود در جلوات
به گل حضرت نرگس صلوات
نرجس از آمدنش مسرور است
پسرش پارچه ای از نور است
دل باباش حسن پر شور است
دست حق آمده با بیرقِ حق
زَهَقَ الباطِل و جاءَالحَقِ حق
نوه ی هاشمی عبد مناف
آل کعبه، که خودش هست مطاف
عرشیان دور سرش گرم طواف
زاده ی سید بطحا آمد
آخرین کعبه به دنیا آمد
ندبه های سحرم این آقاست
وارث تیغ دو دم، این آقاست
حیدر صاحب علم، این آقاست
خیبری زاده و خیرالناس است
هیبتش مثل عموش عباس است
تا که او ساکن این دنیا شد
پشت شیطان ز قدومش تا شد
اسوه اش فاطمه ی زهرا شد
آمده شاد کند عالم را
حیدرآباد کند عالم را
شب تاریک به نورش محتاج
بشریت، به ظهورش محتاج
دین و قرآن به حضورش محتاج
با ظهورش بنماید نابود
نسل وهّابیت و آل سعود
از سر لطف علی و زهرا
قطره افتاده میان دریا
جمکرانی شده ام، شکر خدا
جمکران موعد ما در دنیاست
مسجد کوفه ی ایران اینجاست
کاش وقتی که بیاید، باشم
برقع از چهره گشاید، باشم
تکیه بر کعبه نماید، باشم
روزی از کعبه زند بانگ جلی
طالب خون حسین بن علی
من همان منتقم خون خدام
صاحب ناحیه ی عاشورام
جد من کشته شد و بعد خیام
حرمتش را که به غارت بردند
عمه ام را به اسارت بردند
شاعر : امیر عظیمی
- یکشنبه
- 21
- خرداد
- 1396
- ساعت
- 21:26
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه