این روزگار امشب به ما پا داده آقا
ما را میان مجلست جا داده آقا
روح الامین قنداقه ات را برده تا عرش
قنداقه را تحویل زهرا داده آقا
امشب حضور قائم آل محمد
قلب علی را هم تسلا داده آقا
امشب تصدقها به دست دوستانت
زهرا سلام الله علیها داده آقا
گفتم بیا گفتند رمزی دارد انگار
زهرا کلیدش را به سقا داده آقا
این نوکر بی تاب روزی چند دفعه
شرح دل بی تاب خود را داده آقا
فکر ظهورت تا که آب و نان من شد
ذکر لبم یابن الحسن یابن الحسن شد
تنها گلی هستی که تنهایی بهاری
هم فاطمه هم مرتضی را یادگاری
صد بار کارم را دعایت راه انداخت
" من حیث لا یشعر" هوایم را تو داری
احیا گر عدل علی در عالمینی
خون علی باشد به رگهای تو جاری
شمشیر حیدر بوده عمری سیف الاسلام
حالا شما میراث دار ذوالفقاری
هرجا که رفتم صحبت از اوصافتان بود
ذکر تو جاری بر لب مداح و قاری
کنعان چراغانی شده یوسف کجایی
یعقوب می میرد ازین چشم انتظاری
شب تیره از ظلمت شد ای مهتاب برگرد
بی تاب بی تابیم ای ارباب برگرد
باید برای بردن نامت وضو کرد
یک نیمه شعبان دیدنت را آرزو کرد
آقا خدا می داند این حرف دل ماست
هر کس که شد عبد تو کسب آبرو کرد
فرزند زهرا و علی دست خداوند
امشب می عشق شما را در سبو کرد
آقا به این کوچه خیابانها نظر کن
هر عاشقی در چنته هر چه داشت رو کرد
دلهای ما از دورهء مرحوم کافی
با صبح زود جمعه و با ندبه خو کرد
مادربزرگم گفت جانم یا ابالفضل
تا تو بیایی سفره ای را نذر او کرد
پیوند قلبی بس که دارد با ابالفضل
رمز قیامش احتمالا : یا ابالفضل
دست الهی شیعه را بر حق نوشته
یاس و رز و داوودی و زنبق نوشته
مولای ما را ناخدای زورق عشق
ما را سواری روی این زورق نوشته
این دست لطف حضرت صاحب زمان است
ما را اسیر پرچم و بیرق نوشته
در سرنوشت ما خداوند تعالی
ما را به یاران شما ملحق نوشته
ای منتظر ، کوری چشم منکرانت
خالق شما را قائم مطلق نوشته
قنداقه ات را تا بغل کردند دیدند
بر روی بازوی تو جاءالحق نوشته
آیات قرآن خداوند آیهء توست
ایران ما یوم الابد در سایهء توست
وقتی علوم الکامله یعنی کمالت
حتما شموس الطالعه یعنی جمالت
پیغمبران عالم از آغاز خلقت
در حیرتند از آن همه قدر و جلالت
این جمله تکراریست اما واقعیت
یوسف اسیر آن جمال بی مثالت
ای یوسف زهرا کجایی ورد لبهاست
عمریست سر کردیم تنها با خیالت
دنیا به رنگ و بوی تو بر پاست مولا
قربان آن رخسارهء زهرا خصالت
مولای ما ای مهدی موعود گردد
دنیا به کام شیعه در روز وصالت
تنهای تنهاییم ای مونس کجایی
دلتنگتانیم ای گل نرگس کجایی
تو دلبری و با دل ما کار داری
سیصد نفر نه تو هزاران یار داری
قلبی پر از مهر حسین و سینه ای از
عشق علی و فاطمه سرشار داری
نیت کنی سر می شود فرش قدومت
نوکر فراوان ، جان به کف بسیار داری
آقا بیا دیگر بیا که شک ندارم
از ظلم بی حد جهان آمار داری
روز ظهورت در کنار کعبه قطعا
با دشمنان خود سر پیکار داری
وهابی از شمشیر تو باید بترسد
وقتی نشان از حیدر کرار داری
قهر خدا در چهره ات پیداست آن روز
آقا دعا گوی شما زهراست آن روز
عرشی زمینی آسمانی کهکشانی
مشهد نجف کرببلایی جمکرانی
در سهله ای در کوفه ای یا بیت الاقصی
پیداتر از خورشید هستی در نهانی
تو حاضری تو ظاهری ما غایب از تو
تو آن عیانی که فراتر از بیانی
فرقی ندارد شیعه یکفی بالاشاره
ایرانی و سوری عراقی یا یمانی
ای شیعه با یک یا علی باید به پا خاست
گر دوستدار مهدی صاحب زمانی
پرچم به دوش آماده باید بود کم کم
یک صبح جمعه می رسد از او نشانی
ما شیعیان روز ظهورش سرفرازیم
با یک اشاره راه پیمای حجازیم
شاعر : مهدی مقیمی
- یکشنبه
- 21
- خرداد
- 1396
- ساعت
- 21:29
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
مهدی مقیمی
ارسال دیدگاه