خوشم که سرسپردهی صدای دلبرم
خوشم که بیقرار یک دعای دلبرم
اسیر یک نگاه دلگشای دلبرم
خوشم که دم به دم پر از هوای دلبرم
هوایی هوای کربلای دلبرم
دوباره در هوای یک تبسُّم ملیح...
دخیل عشق بستهام به گوشهی ضریح
اگر خمار و بیقرار و زار و خستهای
ز کار و بار روزگار دل شکستهای
اگر به لطف دیگران نظر نبستهای
اگر دل از تمام غیر او گسستهای
قیام کن چرا جدا ز خُم نشستهای
شب حوالهی پیاله آمده بیا
شب گرفتن حواله آمده بیا
بیا اسیر لطف بیکرانهی حسین!
بیا خمار بادهی شبانهی حسین
بخوان دوباره یکسره ترانه حسین
بیا ببین صفای آشیانهی حسین
تنزّلُ الملائکه... به خانهی حسین
شب نزول استعارهی محبّت است
شب تولد ستارهی محبّت است
تولد ستارهای که ماه عالم است
تلألو دوبارهی رسول خاتم است
تجلی جلالت علی اعظم است
ستارهای که با کرامت و مُکرم است
دلیل گریههای هشتم محرم است
خوشم که در هوای رؤیتش روانیام
به پای این ستاره میرود جوانیام
ستارهای که در مدار او ستارهها
جواب روشنی برای استعارهها
که... میدهد به ما نشانِ راه چارهها
ستارهای که با وجود ماه پارهها
شدند محو طلعت رخش نظارهها
تولد ستارهی سحر مبارک است
حسین فاطمه شده پدر... مبارک است
تولد ستارهای که زهرهی صفاست
ستارهای که روشنای عرش کبریاست
ستارهای که صاحب سریر انماست
ستارهای که رونق بهشت کربلاست
دمی نگاه او نیاز کلّ عمر ماست
به افتخار این ستارهی محمّدی...
من از عدم درآمدم! تو هم درآمدی؟
ستارهای که نور در مدار خندهاش
ستارهای که ماه بیقرار خندهاش
ستارهای که عشق سر به دار خندهاش
نجات عالم است گوشه کار خندهاش
بهشت میکند خدا نثار خندهاش
به عشق این ستاره پا بکوب و دف بزن
به شادباش حضرت حسین کف بزن
ستارهی محمّدی شمائل حسین
ستارهی محمّدی خصائل حسین
ستارهی محمّدی فضائل حسین
ستارهی محمّدی مسائل حسین
ستارهی محمّدی دلائل حسین
به افتخار این ستارهی خدا نشان
بزن کف مرتب و علی علی بخوان
ستارهای که آسمان به زیر پای او
ستارهای که یک جهان شده فدای او
ستارهای که انس و جان... ز جان گدای او
ستارهای که صاحب الزمان ثنای او
نموده در زیارتش بیان برای او...
سلام ای سلالهی خلیل یا علی!
به راه عشق اوّلین قتیل یا علی
دوباره سر زده مگر رخ پیمبری
دوباره جلوهگر شده جمال حیدری
چه روی دلگشایی و چه نام دلبری
عجب دلیر دلبر و عجب دلاوری
همه حسینی و ... حسین ... علی اکبری
میان شور نغمهی علی علی مدد
صدای کِل کشیدن فرشته میرسد
ستارهی ستارههای فاطمه علی!
محمد علی نمای فاطمه علی!
ببین که عمه با صدای فاطمه علی!
نشسته در برت به جای فاطمه علی!
دوباره ناز کن برای فاطمه علی!
بناز که... نیاز عمه ناز چشم توست
اذان به وقت شرعی نماز چشم توست
به گیسوی نشسته روی شانهات قسم
به حال بندگی عاشقانهات قسم
به سفرهی همیشه پهنِ خانهات قسم
به رحمت مدام بیکرانهات قسم
به آن چراغ بام آستانهات قسم
نمیروم به جایی از در سرای تو
امیدوارم عاقبت شوم فدای تو
نگاه کن به حال این اسیر مضطرب
توجهی به سوی این حقیر مضطرب
تفضّلی به بندهی فقیر مضطرب
تو حضرت امیر و من اجیر مضطرب
چقدر در مصاف تو دلیر مضطرب!
فتادهاند از نفس کنار راه تو
فدای گردشِ گداکُشِ نگاه تو
خدا برای من فقط گدا شدن نوشت
گدای خانوادهی شما شدن نوشت
به کوچههای لطفتان رها شدن نوشت
هلاک جمعههای کربلا شدن نوشت
و عاقبت به راهتان فدا شدن نوشت
ولی برای تو نوشته: دلبری کنی
مرا به لطف خود علیِ اکبری کنی
شاعر : مجتبی روشن روان
- یکشنبه
- 21
- خرداد
- 1396
- ساعت
- 22:2
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
مجتبی روشن روان
ارسال دیدگاه