هر کی تو دنیا سیاپوش عزای فاطمه می شه
خدا می دونه رو سپید محشر واهمه می شه
توی هیئت ، زیر سایه ت ، عمریه که برا تو سینه زنم
توی محشر ، می شه مادر ، پیرهن مشکی عزات کفنم
نذر نگاه تو کرده مادر ، خدا هم آیات کوثرش رو
داده به دست تو ای شفیعه ، شفاعت روز محشرش رو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دست خودم نیست بیقرارم قبرشو آخر ببینم
یا که پائین پای صحن حرم خاکیش بشینم
دلم خونه ، پریشونه ، بسکه غربت می باره از حرمش
چه دلگیرم ، که می میرم، آخر از درد و داغ عمر کمش
کبوتر خسـتة دل من ، تو آسمونا رهائه امشب
یه پای دل گیره تو مدینه ، یه پای دل کربلائه امشب
************
شوق زیارت تو رواقت دلمو آتیش می زنه
شش گوشة تو تا قیامت تا ابد قبلة منه
دلم خونه ، پریشونه تا یه روزی ضریحتو ببینم
گرفتـاره ، بیقـراره تا دوباره پائین پات بشینم
صدای ناله صدای شیون ، از توی صحن دلم بلنده
شبای جمعه به پرچم تو ، دل دیوونم دخیل می بنده
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مادر سادات تو مناجات غمتو تو دل میذاره
حس عجیبی بوی سیبی منو تا هیئت میاره
اگه نورت، شوق و شورت ، قیامت تو دلم به پا می کنه
حضـور تو ، عبـور تو ، دل من رو کـرب و بلا می کـنه
اونقده گریه به پات می ریزم، که بشه چشمام چشمة زمزم
زائر قبرت می شم ایشالا ، یه روزی زیـر سـایة پرچـم
شاعر: یوسف رحیمی
- پنج شنبه
- 23
- اردیبهشت
- 1389
- ساعت
- 21:40
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه