کوفه بدون بابا
کوفه بدون تو چه دلگیر است بابا
قلبم به آه و ناله زنجیر است بابا
هجران تو برده تمام طاقتم را
رویم چنان روی زنی پیر است بابا
طفل یتیم کوفه بهرت بیقرا ر است
اشک از دوچشمانش سرازیرست بابا
مسکین کوفه چند روزی نان نخورده
چشم انتظار تو به شبگیر است بابا
مرغ سحر از روز ضربت خوردن تو
بی بال وپر گشته زمین گیر است بابا
چندیست باغ نخل تو بی باغبان است
رنگ خزان درباغ تصویر است بابا
آن فزت رب الکعبه ی هنگام مرگت
مظلومی ات را نیک تفسیر است بابا
هرجای کوفه یک نشانی از تو دارد
دل بر نشانهای تو درگیر است بابا
کوفه برایم جای ماندن نیست دیگر
هجرت به دیگر جای،تدبیر است بابا
بعد تو بیند دخترت داغ فراوان
برزینبت اینگونه تقدیر است بابا
کرببلا یاری نما تو زینبت را
آندم که در دل غم به تکثیر است بابا
شاعر : اسماعیل تقوایی
- چهارشنبه
- 31
- خرداد
- 1396
- ساعت
- 23:39
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه